لطفن سرم را روی شانه ات
بعد برو دنبال تکه های دیگرِ تنم بگرد!
توی گنجه ات را بگرد...
توی مثلن مردمک هات را
لطفن بگو گریه ام کنند
من گریه دوست دارم
ضمنن توی زباله ها را هم
و لای عکس هایی که با گربه ام
لطفن روپوشِ سفیدت را بپوش
مرا معاینه کن
توی حلقم را بچرخ
که تنگِ بغضم چسبیده ای و نفس که ندارم دیگر
یعنی توی حلقم
تنگِ بغضم
اسم تو می کشد پنجه
بگرد همه جا را...حتا توی گنجه دنبالم
دوباره که دارم می نالم!
لطفن تو دوباره بخند
روپوشِ سفیدت را که می پوشی
بگرد لای هق هقِ توی گوشی
یا مثلن نبضم را بگیر
یا لطفن مرا بمیر
لطفن مرا بمیر
لطفن مرا...
علی مسعودی نیا
پ.ن.دوباره که دارم می نالم! لطفن تو دوباره بخند...
بعد نوشت: در اتاقی که به اندازه ی یک تنهاییست ،دل من ،که به اندازه ی یک عشق است ،به بهانه های ساده ی خوشبختی خود مینگرد...
الهه اولن
چه شعری
گشنگه
ولی باید بیشتر به معنیش فکر کنم
سلام دوست خوبم شرمنده من که گفتم دیگه نمیام نت الان فصل امتحانات امید وارم که به بزرگی خودت ببخشید
چه قالب قشنگی گذاشتی الهه
سلام دوس جون گلم
الی جون چرا نوشته هات معلوم نیست؟
راستی الی جون یک برنامه ی توپ پیدا کردم که خوراک من و توئه!!
به محض اینکه آپش کردم میذارم تو انجمن تو هم دانلودش کنی
میدوستمت
سلام الهه ی مهربون
الی این قالبت واقعا قشنگه و من خیلی خوشم اومد
واااااااااقعا زیباست