آن ای کاش میدانستم چرا ها...

حالا مهم نیست که تشنه به رویای آب میمیریم 

از خانه که می آیی 

یک دستمال سفید ،پاکتی سیگار ،گزینه شعر فروغ ، 

و تحملی طولانی بیاور  

          احتمال گریستن ما بسیار است! 

                                                       علی صالحی  

مــــداد بـاشـید!!

در مداد 5 خاصیت وجود دارد که اگر به دستشان بیاوری تمام عمرت به آرامش می رسی : 

1. می توانی کارهای بزرگ کنی ، اما نباید هرگز فراموش کنی دستی وجود دارد که هر حرکت تو را هدایت می کند.
اسم این دست خداست  

۲. گاهی باید از آنچه می نویسی دست بکشی و از مداد تراش استفاده کنی.
این باعث می شود مداد کمی رنج بکشد اما اخر کار نوکش تیزتر می شود.
پس بدان که باید رنجهایی را تحمل کنی چرا که این رنج باعث می شود انسان بهتری شوی. 

3. مداد همیشه اجازه می دهد برای پاک کردن یک اشتباه از پاک کن استفاده کنیم.
بدان که تصحیح یک کار خطا ، کار بدی نیست و در واقع برای اینکه خودت را در مسیر نگه داری مهم است .

4. چوب یا شکل خارجی مداد مهم نیست. ذغالی اهمیت دارد که داخل چوب است.
پس همیشه مراقب باش درونت چه خبر است .

5. و سرانجام :مداد همیشه اثری از خود به جا می گذارد.
بدان هر کاری در زندگی می کنی ردی به جا می گذارد و سعی کن نسبت به هر کاری که می کنی ، هوشیار باشی و بدانی چه می کنی 

پ.ن.اجازه؟!این مطلب کاملا دزدی است. 

پ.ن.۲.میدونم الان از خوشحالی در پوست خودتون نمیگنجید که بلخره آپ کردم. 

پ.ن.۳.بازهم بابت تعطیل بودن کامنت دونی قبلی عزر،این دفعه جبران کنید لطفا. 

پ.ن.4.بچه ها فعلا قسمت نظر دهی بی تائیدی شده،پس لطفا حواستون باشه حرف خصوصیاتونو یهو با کامنت نگین..

AnGelS

فرشته ها واقعا وجود دارن 

اونا فقط میان تا هم شما رو یاد اون کسی بندازن که هردو از پیشش اومدین و هم قلبتونو پر کنند از یه حس قشنگ ...حسی که هیچ وقت دلتون نمیخواد تموم بشه .. 

اونا وقتی میان که از همه کس و همه چیز نا امید شدین...میانو دلتونو پر میکنن از عشق

فقط کافیه یکم دقیق تر به دور و بریامون نگاه کنیم ، 

خیلی از اونا فرشته هایی هستند از طرف خدا ...

  

 

پ.ن.و آغوشت اندک جاییست برای زیستن...فرشته ی من...   

لطفا به ادامه ی مطلب مراجه فرمایید...حتما...

ادامه مطلب ...

ماندن در مسیر

به همه ی دشمنانت عشق بورز. 

دوست داشتن عده ای به خصوص آسان است. 

دوست داشتن کسی که شیفته ی توست هنر نیست. 

                                                                        وین دایر 

  

  

پ.ن.۱.وای وای وای،دوباره دانشگاه ،شکنجه کاه نامحسوس ،شروع خواهد شد به یک عالمه درس نخونده و تحقیقای انجام نشده...اما...خیالی نیست...  

پ.ن.من: 

از ناگفته هایی که فریاد میشدند اما...

خودم به تو خواهم گفت 

 از دیگران مپرس  

من در قمار همین علاقه های آسان آدمی ،
گریه ها از دامن دریا برده و

خواب ها به قیمت همین بیداری بی خیال باخته ام.

                                                                          علی صالحی

 

پ.ن.راستی سلام!حال همه ما خوب است،ملالی نیست جز گم شدن گاه به گاه خیالی دور که مردم به آن شادمانی بی سبب می گویند.

از هواهایی که نباید باشند...

شبی از پشت یک تنهایی نمناک و بارانی ، ترا با لهجه ی گل های نیلوفر صدا کردم 

تمام شب برای با طراوت ماندن باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم 

پس از یک جستجوی نقره ای
در کوچه های آبی احساس
تو را از بین گل هایی که در تنهایی ام رویید ، با حسرت جدا کردم
و تو در پاسخ آبی ترین موج تمنّای دلم گفتی
دلم حیران و سرگردان چشمانی است رویایی
و من تنها برای دیدن زیبایی آن چشم
تو را در دشتی از تنهایی و حسرت رها کردم
همین بود آخرین حرفت
و من بعد از عبور تلخ و غمگینت
حریم چشم هایم را به روی اشکی از جنس غروب ساکت و نارنجی خورشید وا کردم
نمی دانم چرا رفتی
نمی دانم چرا ، شاید خطا کردم
و تو بی آن که فکر غربت چشمان من باشی
نمی دانم کجا ، تا کی ، برای چه ،
ولی رفتی و بعد از رفتنت
باران چه معصومانه می بارید
و بعد از رفتنت یک قلب دریایی ترک برداشت
و بعد از رفتنت رسم نوازش در غمی خاکستری گم شد
و گنجشکی که هر روز از کنار پنجره
با مهربانی دانه بر می داشت
تمام بال هایش غرق اندوه غربت شد
و بعد از رفتن تو آسمان چشم هایم خیس باران بود
و بعد از رفتنت انگار کسی حس کرد من بی تو
تمام هستی ام  از دست خواهد رفت
کسی حس کرد من بی تو
هزاران بار در هر لحظه خواهم مرد
و بعد از رفتنت دریا چه بغضی کرد
کسی فهمید تو نام مرا از یاد خواهی برد
و من با آن که می دانم تو هرگز یاد من را
با عبور خود نخواهی برد
هنوز آشفته ی چشمان زیبای توام
برگرد !
ببین که سرنوشت انتظار من چه خواهد شد
و بعد از این همه طوفان و وهم و پرسش و تردید
کسی از پشت قاب پنجره آرام و زیبا گفت :
تو هم در پاسخ این بی وفایی ها بگو
در راه عشق و انتخاب آن خطا کردم
و من در حالتی ما بین اشک و حسرت و تردید
کنار انتظاری که بدون پاسخ و سردست
و من در اوج پاییزی ترین ویرانی یک دل
میان غصه ای از جنس بغض کوچک یک ابر
نمی دانم چرا ؟ شاید به رسم و عادت پروانگی مان باز
برای شادی و خوشبختی باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم