بازوانت را به مستی حلقه کن بر گردنم 

تا بلرزد زیر بازوهای سیمینت تنم  

چهره ی زیبای خود رااز رخ من وا مگیر 

جز به آغوش چمن یا دامن من جا مگیر  

راز عشق پیش را آهسته خوان در گوش من 

جستجو کن عشق را در گرمی آغوش من   

  

پ.ن.هر گاه که عشق را به دیگران نثار کنی 

رهنمون میشوی 

به آن حیات سحر آمیز شادی درونی 

که بخیلان به آن راه نمی یابند. 

                                       -ریچارد باخ-

:)

گاه یک سنجاقک
به تو دل می بندد
و تو هر روز سحر
می نشینی لب حوض
تا بیاید از راه
از خم پیچک نیلوفرها
روی موهای سرت بنشیند
یا که از قطره آب کف دستت بخورد
گاه یک سنجاقک
همه معنی یک زندگی است . 


 

پ.ن.2.امروز غذا پخیدم.

نقاشی (۳)

اگر می خواهی آب باشی 

باید اول قطره باشی 

قطره آبی پشت شیشه 

تاب اگر آوردی 

نلرزیدی اگر 

حتم روزی دریا میشوی. 

 

 

 پ.ن.1.بلخره چند وقت پیش ،سومین نقاشیم هم تموم شد ضمن  اینکه دوس داشتم بدونین اینم به بهترین دوستم تقدیم شده،خواستم شمام ببینینش :

 

 پ.ن.2.خدایا دوستان من ارمغانی از رحمت بی کران تو اند ،خرسندشان ساز به تندرستی. 

پ.ن.3.

دوستت دارم ای آبی آرام...

تو اگر باز کنی پنجره ایی سمت دلت  
میتوان گفت که من چلچله ی لال توام 
 مثل یک پوپک سرما زده در بارش برف  
سخت محتاج به گرمای پر و بال توام 
 
 
پ.ن.۲.اگر ارتباط عکسو با متن نفهمیدین ،زیاد سخت نگیرین...زیر پوستیه معناش...